همین عصری ک خوابیدم خوابم برد ، خواب دیدم رفتم مالزی ، عجب آب و هوایی داشت ، عجب طبیعت و سرسبزی ...
انگار تنها بودم ، میخواستم سوار تاکسی بشم برم پارک ، راننده تا منو سوار کرد فهمید ایرانی ام فارسی صحبت کرد ، فهمیدم اونم ایرانیه ! راننده های اونجا با رمز ارز دلار تتر Usdt کار میکردن ! گفتم کرایه چقدر میشه ؟ فهمید غریبه ام و تازه اومدم گفت ۱۰ تتر ، بعد یه ایرانی دیگه کنارش نشسته بود گفت ۱۰ تتر هم ازت میگیره بهت راهنمایی میده !
اینو که گفت ناراحت شدم ، گفتم انگار شما همیشه دنبال کلاه گذاشتن سر همه و هموطناتون هستنید و حس کردم ۲۰ دلار برای رسوندن تا پارک و راهنمایی زیاد هست !
گفتم نمیخام اقا ، راهنمایی نخواستم ، من خدا رو دارم ، نیاز ب کسی نیست .
ولی عجب جایی بود ، هنوز اون آب و هوای استوایی با ابرهای سفید نازکی ک اومده بودن پایین رو درختا و اون حال و هوای یه جای دور و خارج بودن تو نظرم هست .
برچسب : نویسنده : bourosefiedo بازدید : 67