کابوس ترسناک

ساخت وبلاگ
یه خانمی بهم معرفی کردن متولد55 گفتن خوش چهره است . خیلی جوونتر از سنش به نظرمیاد ! سفید هست . اما مطلقه اس . 

گفتم ببینمش شاید پسندیدم . یه جایی قرارگذاشتیم نشستیم صحبت کردیم . بنده ی خدا خیلی خانوم محترم و متینی بود چهره شم همونجور ک گفته بودن ... صورت گرد و چهره ش خوب بود . خوش چهره بود . یه عطر خوبی هم زده بود هرچند دور از ایشون رو نیمکت نشسته بودم عطرش رو میتونستم استشمام کنم و کلی این چیزمیزا روشن کننده ها رو صورتش ریخته بود ولی به دستش که نگاه میکردم سفید بود . دفعه ی دیگه از این موردهای سن بالا و مطلقه رو بیخیال بشم . هرچندگفته بودن قیافه ش خیلی کمتر ازسنش به نظر میاد اما چین و چروک های کنار چشمش ب وضوح دیده می شد. خیلی مناسب من که منم قیافه م  خیلی کمتر از سنم نشون میده نبود . اما وجودش خیلی آرامش بخش بود ؛ حرف هاش ... باوجود اینکه من تقریبا ازهمون دقایق اول به حرف دلم رسیدم و سبک و سنگین کردم که نباید اقدام کنم اما بیشتر از نیمساعت صحبت کردیم انگار نه خودش دلش میخاست حرفامون زود تمام بشه و نه من ... بنظرم خیلی خانوم خوبی بود . خدا ان شاءالله براش خوب بخواد و مرد خوبی نصیبش کنه . 

از زندگی اولش و علت جدائیشون گفت ؛ گفت ک بهش علاقه ای نداشته و طبق یک سنت و رسم قدیمی ازکوچیکی ب نام هم بودن و اینکه بعدش به اعتیاد کشیده شده ... از این گفت که آدم باید تو زندگی چطور باشه و چطور زندگی کنه ... خلاصه خیلی صحبت کردیم نحوه حرف زدنش و حرفاش خیلی آرامشبخش بود . بامعرفت بود ؛ آخرش تا جایی که من میخاستم برم همراهم اومد و صحبت کردیم . هرچندوقتی رفت فهمیدم مسیرش از جایی دیگه است . 

#......@@@.....****@@@.....#

اما دیشب وقتی خوابیدم خواب وحشتناکی دیدم . دیدم ک اصلا شبیه حرفاش نیست و خیلی عصبیه. بخاطر اینکه نمیخاستم باهااش ازدواج کنم سر من داد میکشید و کم مونده بود گازم بگیره یعنی دیدم اومد نزدیک و از انگشتر عقیقم گاز گرفت  

واقعا ترسیده بودم گفتم این فردا بیاد تو زندگیم چی میشه ! انگار با خانواده ش میخواستن مجبورم کنن که بگیرمش و نمیذاشتن از دستشون در برم . این یه خواب بود . با اینکه دیشب دیدم جزئیاتش کامل یادم نمونده ولی تو یکی ازصحنه هاش موبایلم رو گرفت  که نتونم به جایی زنگ بزنم و کمک بخوام . اما بعدش که خواهرش میخواست پسم بده گفت آقا این عکس چیه تو موبایلته ! منم تو دلم گفتم یا خدا من ک اصلا عکس بد توموبایلم ذخیره نمیکنم عکس رو نشونم داد یه خانواده هندی بیحجاب کنار هم نشسته بودن ! نمیدونم از داخل کدوم کانال تلگرامی دانلود شده بود ... خلاصه موبایل رو به زور از چنگش درآوردم هی اون زورمیزد هی من زورمیزدم تا موبایل رو از دستش برداشتم و به طرف خیابون فرار کردم و پلیس رو صدا زدم و باصدای ضعیف خودم که پلیس رو صدا میزدم از خواب بیدار شدم . ولی خواب ترسناکی بود . حتما هم اثر دیدن فیلم پلیسی دیشب بود . ولی خب اشتباه قبلی هم که شش ماه باهاش عقد بودم و نمیدونستم چجوری باید از اون مهلکه خلاص بشم ؛ حسابی من رو ترسونده !

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۶/۰۴/۰۸ساعت 5:44  توسط بور و سفید 
بور و سفید...
ما را در سایت بور و سفید دنبال می کنید

برچسب : کابوس,ترسناک, نویسنده : bourosefiedo بازدید : 158 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:54